- ۱ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۳۴
پوچ پوچ
خسته خسته
تو دلم انگار یه چیزی پر کردن، سنگینی میکنه! اذیتم میکنه!
دلم چیز تازه میخواد...
دلم زندگی جدید میخواد...
پ.ن: پروژه هوش و به استاد فرستادم. ولی هنوز توضیحش مونده، اما دیگه مغزم نمیکشه!!
روزهای سخت و پرچالشی و میگذرونم...
خیلی سخت... از همه بدتر، دوری از خانواده اذیتم میکنه....
این چند روز هی اشکم در اومده و میاد... فقط کافیه کسی بهم چیزی بگه.... دیروز صبح که بالشم خیس بود... الان هم در مرز خیس شدنه... ولی خودمو به زور نگه داشتم گریه نکنم...
ولی میدونی، شاید امتحانه باید خودمو محکم کنم... خیلی محکم...
*حال خوب این روزهام فقط خداست... خدای مهربون و بزرگ که با فکر کردن بهش آروم میشم...
ولی از یه چیزی هم میترسم... از اینکه این گریه هام ناشکری باشه و خدا رو بد بیاد... ولی خداجونم تو دلم خیلی بهت گفتم ببخش... خیلی شکر گفتم بخاطر تمام چیزهایی که دادی.... الان هم میگم... پس لطفاً این گریه هامو ناسپاسی ندون...
خدایا خودت کمکم کن... 💜