...

...

عهد با خدا

يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۵۸ ق.ظ

شب که میشه بیشتر حالم بد میشه... بیشتر حس تنهایی میکنم، اونقدر حالم بد میشه که واقعا فلج میشم و عملا نمیتونم هیچ کاری کنم... حتی نمیتونم راحت بخوابم!

امشب برگشتنی از باغ، تو ماشین با خدا عهد بستم... گفتم دیگه من مواظب کارهام هستم عوضش تو هم برا من عشق خوب نصیب کن... میدونی دیگه خسته شدم از دعا و تلاش کردن... من نمیدونم چطور بقیه راحت مورد مناسب خودشون و پیدا میکنند... اما برا من نود درصد آدمایی که اومدن تو زندگیم با معیار هام فاصله داشتن...

نمیدونم چی میشه! گاهی حتی فکر میکنم شاید تا آخر عمرم تنها بمونم! ولی به این نتیجه رسیدم با دست و پا زدن من کاری درست نمیشه... تا خدا نخواد نمیشه... :)

میخوام بیشتر خودمو با کارای دیجی مشغول کنم... به متمم بیشتر سر بزنم و دوره هاش و بگذرونم... رو مهارت هام کار کنم...

خلاصه دلم میخواد خودمو اونقدر مشغول کنم که فکرم جاهای دیگه نره... اما بعید میدونم شبا بتونم دووم بیارم :)

ولی امان از شب!

امان از منی که عاشق شبم و در عین حال متنفرم ازش... :)

 

 

 

  • بنفش 💜

نظرات (۳)

من چند شب پیش متکا(بالشت) رو مثلا به جای همسر خیالی بغل کردم😄😂

پاسخ:
😂😂😂
نه  برا من به این مرحله نرسیده 😂😂
اما خسته شدم از فکرو خیال...

حواست باشه به این مرحله نرسی😂😄

پاسخ:
نه دیگه اون دست من نیست! اگه همینجور تنهایی ادامه پیدا کنه، شاید منم به اون مرحله برسم 😂
  • ستاره برزنونی
  • ای جانم

    امیدوارم نیمه ی گمشده ات رو امسال پیدا کنی و بهترین اتفاقات برات بیفته

     

    پاسخ:
    مرسی :)))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">